شرح وتوضیح کیش مهر درس یازدهم زبان وادبیات فارسی چهارم
درس یازدهم کیش مهر
همی گویم و گفته ام بارها بود کیش من مهر دلدارها
کیش : دین آیین، مذهب، (این جا) / کیش: تیر دان ؛ نوعی پارچه از کتان
مهر: دوستی ، محبت ، خورشید ، آفتاب / دلدار : دلبر ، معشوق
همی گویم: میگویم، فعل مضارع اخباری
مهر و دلدار : مراعات نظیر
معنی : بارها گفته ام باز هم می گویم که دین و آیین من عشق ورزی به دلبران است.
———————————————————–
پرستش به مستی است در کیش مهر برون اند زین جرگه، هشیارها
جرگه : گروه ، زمره
هشیارها : استعاره از غیر عارفان
کیش مهر: مهر به کیش تشبیه شده است .
کیش مهر ایهام دارد : ۱) آیین مهر ورزی و عشق. ۲) اشاره به مکتب میترالیسم (مهر پرستی)
مست و هوشیار :تضاد
معنی: در آیین عشق، پرستیدن محبوب با سر مستی عاشقانه و از خود بی خود شدن ممکن است و کسانی که هوشیار و عاقل هستند از این گروه خارج اند.
بیت بر پرسش و مستی عاشقانه تأکید دارد و مفهوم بیت بیانگر تقابل عقل و عشق است .
———————————————————–
به شادی و آسایش و خواب و خور ندارند کاری دل افگارها
مصراع اول : مراعات نظیر
توضیحات ۱ : دل افگارها : کنایه از عاشقان، دل سوختگان طریق عشق
افگار : آزرده ، زخمی
معنی: عاشقان و دل سوختگان راه عشق، به شادمانی و آسایش و خوردن و خوابیدن (لذتهای مادی)توجهی ندارند.
مفهوم : عاشقان کسی هستند که ترک شادی و آسایش و تنعم کرده اند (بیانگر ریاضت عارفانه است)
کشیدند در کوی دل دادگان میان دل و کام ، دیوارها
دیوار کشیدن : کنایه از ممانعت کردن
کوی ، دیوار ، دل و کام : مراعات نظیر
صامت «د» : واج آرایی
معنی : در کوی عاشقان، میان دل و آرزوها و خواست ها موانعی ایجاد کرده اند، که عاشقان به آرزوهای دنیوی نیندیشند.
———————————————————–
چه فرهادها مرده در کوه ها چه حلاج ها رفته بر دارها
حلاج : درلغت به معنی « پنبه زن»
«چه حلاج ها رفته بر دارها »: هم مفهوم با« معراج مردان سر دار است»
تلمیح : به داستان فرهاد وحلاج اشاره دارد
فرهاد ، کوه/ حلاج ،دار: مراعات نظیر
چه : صفت تعجبی
ترصیح : کلمات دو مصراع در قرینه ی هم ، هم وزن هستند ودر حروف آخر هماهنگ هستند
مرده ، رفته : فعل ماضی نقلی
معنی : چه بسیار عاشقانی مثل فرهاد در کوه ها مرده اند وچه بسیار عارفان زیادی مثل حلاج سرشان بر بالای دار رفته است و در راه عشق جان باخته اند. (عاشقان کشتگان معشوق اند.)
———————————————————–
چه دارد جهان جز دل و مهر یار مگر توده هایی ز پندارها
چه دارد جهان : اسفهام انکاری ؛ جهان چیزی ندارد
دل، مهر ، یار : مراعات نظیر
چه : ضمیر پرسشی در نقش مفعول
معنی: جهان چیزی با ارزش به جز دل بستن و عشق ورزی به یار ندارد اگر هم داشته باشد انبوهی از تصورات و خیال ا ست (به دل و مهر یار اهمیت داده شده )
ارتباط معنایی دارد با :
غرقه ی وهمیم ور نه این محیط از تنک آبی کناری بیش نیست
———————————————————–
ولی رادمردان و وارستگان نبازند هرگز به مردارها
مردار: استعاره از دنیا و تعلقات آن
تلمیح : به حدیثی از حضرت علی (ع)
مردار : صفت مفعولی
نبازند : فعل مضارع اخباری
معنی: اما جوانمردان وآزادگان هرگز به دنیا و دلبستگی های آن توجهی نمی کنند. (طریق تبتل پیش گرفتند)
———————————————————–
مهین مهرورزان که آزاده اند بریزند از دام جان تارها
مهین : بزرگ ترین ، بزرگ
دام و تار: مراعات نظیر
دام جان : استعاره از جسم خاکی و تعلقات مادی
مصراع دوم : کنایه از ترک هواهای نفسانی و دلبستگی های دنیوی
مهین : صفت عالی
معنی : بزرگ ترین عاشقان که آزاده هستند ترک هواهای نفسانی و وابستگی های مادی می کنند.
مفهوم : والاترین مرتبه عاشقان ، وارستگی و ترک تعلقات مادی است.
ارتباط معنایی دارد با :
ولی رادمردان و وارستگان نبازند هرگز به مردارها
—————————————————————————————–
به خون خود آغشته و رفته اند چه گل های رنگین به جوبارها
جوبارها : استعاره از دنیا
گل های رنگین : استعاره از عاشقان شهید
به خون خود آغشته : کنایه از به شهادت رسیده
گل و جوبار : مراعات نظیر
معنی : چه بسیار عاشقانی که در جویبارها ی این دنیا به خون خود آغشته اند و از این جهان رفته اند.
مفهوم بیت یاد آور بیت:
با صبا در چمن لاله ، سحر می گفتم که شهیدان که اند این همه خونین کفنان
——————————————————————-
بهاران که شاباش ریزد سپهر به دامان گلشن ز رگبارها
شاباش : شاد باش ، طلا یا پولی بر سر عروس یا داماد ریزند. در این جا استعاره از باران است.
شاباش ریختن سپهر : تشخیص / دامان گلشن : تشخیص
بهاران : قید زمان ( « ان» پسوند زمان) / بهاران ، گلشن ، رگبار: مراعات نظیر
با بیت بعدی موقوف المعانی است.
معنی : آسمان در فصل بهار که به دامان طبیعت، قطرات درشت و تند باران را نثار می کند.
کشد رخت، سبزه به هامون و دشت زند بارگه ، گل به گلزارها
تشخیص : سبزه رخت می کشد و گل بارگه می زند.
رخت کشیدن : کنایه از کوچ کردن به جایی و اقامت گزیدن در آن جا
بارگه زدن : کنایه از ساکن شدن
هامون : دشت ، صحرا
بارگه : کاخ و دربار پادشاه ، سراپرده
سبزه،گل، هامون و دشت : مراعات نظیر
معنی : در فصل بهار سبزه در دشت و صحرا می روید و گل در گلستان ها و باغ شکوفا می شود.
———————————————————–
نگارش دهد گلبن جویبارها در آیینه ی آب ، رخسارها
مصراع اول : تشخیص ، نگاریدن به گلبن نسبت داده شده است.
آیینه ی آب : آب به آیینه تشبیه شده است.
رخسارها : مفعول
معنی : در فصل بهار بوته ی گل کنار جوی، صورت خود را در آب صاف همچون آیینه، آرایش می دهد. (عناصر طبیعت سر مست از جذبه ی عشق و دلدادگی است)
———————————————————–
رود شاخ گل در بر نیلوفر برقصد به صد ناز گلنارها
نیلفر : نیلوفر،گیاهی است پیچیده با گلهایی شیپور مانند.
گلنار : گل انار
تشخیص : رفتن شاخ گل ، رقصیدن گلنار
مراعات نظیر : گل ، نیلوفر، گلنار
معنی : هنگام بهار شاخه ی گل سرخ در کنار گل نیلوفر می روید و رشد می کند و گلهای انار با عشوه و ناز فراوان می رقصند و به جنبش درمی آیند.
مفهوم : عناصر طبیعت سر مست از جذبه ی عشق و دلدادگی است .
———————————————————–
درد پرده ی غنچه را باد بام هزار آورد نغز گفتارها
بام : بامداد ، صبحگاه
هزار : بلبل یا پرنده ای از خانواده ی بلبل (هزار دستان )
نغز : دلنشین ؛ زیبا ، / شباهت املائی دارد با « نقض » به معنی: شکستن
باد ، بام : جناس ناقص اختلافی
باد پرده ی غنچه درد : تشخیص و کنایه از شکوفا کردن و باز کردن گلبرگ ها
پرده دریدن : کنایه از فاش کردن راز
درد : می درد ، فعل مضارع اخباری
نغز گفتارها : ترکیب وصفی مقلوب ؛ گفتارهای نغز
معنی: هنگام بهار، نسیم صبحگاهی، غنچه ی گلها را شکوفا می کند و بلبل نغمه های دلنشین سر می دهد.
مفهوم : عناصر طبیعت سر مست از جذبه عشق و دلدادگی است.
———————————————————–
به یاد خم آبروی گل رخان بکش جام در بزم می خوارها
توضیحات ۳ : در مجلس عاشقان و عارفان سر مست ، عشق الهی را بنوش .
گل رخان : زیبا رویان
می خوار ها : استعاره از عاشقان و عارفان سرمست ، شراب عشق الهی .
جام : مجازا شراب / جام ، بزم ، می خوارها : مراعات نظیر
گل رخان ، خم آبرو : مراعات نظیر
معنی : به یاد ابروی خمیده ی زیبا رویان، در مجلس عاشقان و عارفان سر مست، شراب عشق الهی را بنوش و با عاشقان معاشرت کن.
مفهوم : تو با هم دیدن زیبایی های آفرینش و طبیعت، شراب معرفت و عشق الهی را بنوش.
———————————————————–
———————————————————–
فریب جهان را مخور زینهار که در پای این گل بود خارها
زینهار : صوت و شبه جمله
فریب کار بودن جهان: تشخیص
گل: استعاره از لذت و خوشی دنیا
خار: استعاره از مشکلات دنیا
پای گل : تشخیص / گل و خار : تضاد و مراعات نظیر
گل : مضاف الیه
معنی: ای انسان آگاه باش و فریب این جهان مادی را نخور زیرا در کنار این جهان دلفریب و لذات و خوشی های آن، مشکلات و رنج ها نیز وجود دارد .
———————————————————–
پیاپی بکش جام و سرگرم باش بهل گر بگیرند بیکارها
بهل: رها کن، بگذار. فعل امر از مصدر «هلیدن و هشتن» در «سرگرم باش» ایهام وجود دارد: 1) مشغول باش 2) از این مستی گرم و پر نشاط باش. «بگیرند»: در این جا به معنی«خرده بگیرند» به کار رفته است. جام: مجاز از «شراب و معرفت الهی»
معنی: همیشه مشغول نوشیدن شراب عشق الهی باش و سرمست و شاد باش. اگر آدمهای بیکاره و بی بهره از عشق بر تو خرده بگیرند، توجهی نکن و بی اعتنائی کن.