ضمیر
|
ضمیر احمد[مرجع] از برادرش[ضمير] (احمد) خواهش كرد او[ضمير] را در كارها راهنمايي كند. |
انواع ضمير: |
|
1- ضمير شخص : جدا و پيوسته |
|
ضمیر احمد[مرجع] از برادرش[ضمير] (احمد) خواهش كرد او[ضمير] را در كارها راهنمايي كند. |
انواع ضمير: |
|
1- ضمير شخص : جدا و پيوسته |
اسم یک عنصر زبانی است که هسته ی گروه اسمی واقع می شود و می تواند وابسته های پیشین و پسین داشته باشد و نقش های نهاد و مفعول و متمم و مسند و ... را بپذیرد.
اسم از لحاظ معنایی به اسم انسان، حیوان، گیاه، شیء و یا مفهوم ذهنی و به طور کلی همه ی پدیده های مادی و غیر مادی دلالت دارد.
اسم با نشانه های صرفی خاصی همراه می شود، نشانه های صرفی اسم به مفاهیم دستوری چون جنس و نوع، معرفه و نکره و نیز مفرد و جمع اشاره می کند.
اسم ها بزرگ ترین گروه کلمات زبان را تشکیل می دهند و برای تشخیص آن ها هم نشانه های صوری وجود دارد و هم معیارهای نحوی.
همه ی مصدرهای فارسی جزو مقوله ی اسم اند.
تبیین قاعده ی واجی
در طرح های گذشته آموختیم که کوچک ترین واحد زبان واج است و بزرگترین واحد زبان جمله.
با قرار گرفتن واج ها در کنار هم تکواژ و واژه ساخته می شود اما باید توجه داشت که برای قرار گرفتن واج ها در کنار هم قواعد
صفت لیاقت
صفت لیاقت صفتی است که شایستگی و قابلیت موصوف را در امری می رساند؛ مانند :
فیلم دیدنی، کتاب خواندنی، لباس پوشیدنی
صفت فاعلی
آن است که بر کنندهٔ کار یا دارندهٔ معنی دلالت کند ویا آن که مفهوم انجام عملی را به موصوف نسبت می دهد. صفت های فاعلی از نظر ساختمان به سه دسته تقسیم می شود: مشتق، مرکب،مشتق – مرکب.
ترکیب صفت فاعلی عبارتند از:
۱- «نده» که در پایان فعل امر میآید : پرسنده، خواهنده، شناسنده، بافنده
آشنایی دانش آموزان با جمله ی مستقل و انواع آن
فراگیری جمله های هسته و جملات وابسته
تطبیق آموخته ها در تمرین
جمله ی مستقل چیست ؟
جمله ی مستقل جمله ای است که جزئی از یک واحد بزرگتر نباشد، در واقع جمله ی مستقل نیازمند اجزای دیگری نیست.
جمله ی مستقل دو نوع دارد: 1- جمله ی ساده 2- جمله ی مرکب
جمله ی ساده جمله ای است که یک فعل دارد؛ مانند : من روز مادر را به مادرم تبریک گفتم.
جمله ی مرکب جمله ای است که بیش از یک فعل دارد؛ مانند: وقتی به مدرسه رفتم باران می بارید.
صفت فاعلی مرکب مرخم
در زبان فارسي، واژه هاي مرکب بسياري وجود دارد که دستوريان سنتي آنها را صفت فاعلي مرکب مرخم مي نامند، مانند ميهن پرست، خودبين، خداشناس. چنان که مي بينيم، ساختمان ظاهري اين واژه ها چنين است:اسم + ستاک حالضمير مشترک + ستاک حال نخستين پرسشي که در باره اين صفت ها مطرح مي شود اين است که آيا جز دوم آنها - مثلا بين درخودبين- ستاک حال است يا صفت فاعلي مرخم؟ چنان که مي دانيم، در دستورهاي سنتي، اين جز را صفت مرخم به شمار مي آورند:ممکن است از آخر صفت فاعلي مختوم به نده پسوند نده را حذف کنيم و آن را به جاي صفت به کار بريم...